
حکیمانه(رضای خدا یا خلق خدا)
عارفی ناشناس به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت .مردی که آنجا بود عابد را شناخت به نانوا گفت این مرد را می شناسی ؟
گفت :نه
مرد گفت این فلان عابد بود که تو او را رد کردی نانوا گفت من از مریدان اویم دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم عابد قبول نکرد .
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم عابد قبول کرد .
وقتی همه شام خوردندنانوا گفت آقای من دوزخ یعنی چه ؟
عابد پاسخ داد دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی را نان دادی …؟
| نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط قانعی زارع در 1396/09/19 ساعت 04:47:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید




