دلها به یاد تو آرا م می گیرد

دلم انگاری گرفته، قد بغض یاکریما

عصر جمعه توی ایوون، می شینم مثل قدیما

تو دلم میگم آقا جون تو مرادی، من مریدم

من به اندازه ی وسعم، طعم عشقتو چشیدم

“کاشکی از قطره ی اشکت کمی آبرو بگیرم

یعنی تو چشمه ی چشمات تو نگات وضو بگیرم”

برای لحظه ی دیدار از قدیما نقشه داشتم

یه دونه هدیه ی نا چیز واسه تو کنار گذاشتم

یادمه یکی بهم گفت، هر کی تنهاس توی دنیا

یه دونه نامه ی خوش خط بنویسه واسه آقا

کاغذ نامه رو بعدش توی رود خونه بریزه

بنویسه واسه مولاش :

“خاطرت خیلی عزیزه”

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

p align="center"> اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً