اسرار عاشورا

جسارت مردى شامى به دختر امام حسين عليه السلام  
 در مجلس يزيد مردى از اهل شام به يزيد گفت : يا اميرالمؤ منين اين دختر را بمن ببخش ، دختر سيدالشهداء لرزيد لباس عمه اش زينب را گرفت و گفت : عمه جان يتيم شدم ، حالا بايد به خدمت هم گرفته شوم ؟!
زينب كبرى به آنمرد فرمود: دروغ گفتى بخدا، نه تو مى توانى چنين كنى و نه يزيد،
يزيد در خشم شد و گفت : دروغ گفتى ، بخدا اين حق من است ، اگر بخواهم انجام مى دهم ، زينب كبرى فرمود: نه والله ، خداوند اين حق را به تو نداده است مگر اينكه از ملت ما (اسلام ) خارج شوى و دينى غير از دين ما بگيرى ،

صفحات: 1·

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.