![](https://alzahra-b-torkaman.kowsarblog.ir/media/users/torkaman/profile_pictures/_evocache/IMG00344499.jpg/crop-64x64.jpg?mtime=1423920067)
حجاب
خواهرم قدر بدان
چادرت ارثیه زهرا بود
یادگاری که سر زینب بود و همه پدر و هر دو برادر
همه حساس به آن چادر خاکی بودند
تا علی ضربت خورد
گفت زینب گل بابا
علی و آل علی به فدای تو و این چادر تو
نگذاری که بیفتد به زمین
تاحسین شد جگرش پاره به جامی از زهر
گفت خواهر
به همان لحظه مادر که زمین خورد قسم
چادر از دست نده
و گمانم که حسین
وسط معرکه کرب و بلا
یک نگاهش به سوی لشکر دشمن
و نگاهی دگرش سمت همین چادر زینب بوده
هر نگاهی که به خواهر می کرد
چادرش را می دید فکر و ذکرش و خیالش همه می شد راحت
به گمانم وسط آن گودال
نگران حرم و چادر زینب بوده
همه خون ها به فدای تو و آن چادر تو
زینبم تو حواست باشد
اینک اما امروزب
خواهرم از همان روز نخست سنبل غیرت ما چادر مشکین تو بود
این همه خون جگرها
این همه نیزه و سرها
همه رفتند که تو
بشوی چادری و زهرایی
وارث چادر زینب ،نکند خون به دل مهدی زهرا بکنی …
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط قانعی زارع در 1395/04/31 ساعت 09:29:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |