دلدادگان محبوب
گویند کسی به دیدار اویس قرنی رفت. پس از سلام و احوال پرسی، اویس پرسید: برای چه به اینجا آمده ای؟ گفت: آمده ام با تو مأنوس باشم. اویس با تعجب پرسید: مگر کسی، به غیر خدا هم انس می گیرد؟ آیا اویس ها در انس با خدا چه یافته اند که چنین بی قرار و شیدا در پی اویند و نمی توانند دل به دیگران بسپارند و آیا ما را چه شده است که از چنین لذتی محروم گشته ایم و از انس با دیگران بیش از انس با حضرت معبود لذت می بریم؟
رازی است مرا راز گشایی خواهم | دردی است به جانم و دوایی خواهم |
گر دوست وفایی نکند بر درویش | با جان و دلم از او جفایی خواهم |
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط قانعی زارع در 1395/11/11 ساعت 10:20:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید