چقدر سخته
چقدر سخته وقتی تنهایی رو احساس کنی و قلبت کسی رو بخواد ولی زبونت نتونه بهش بگه…
چقدر سخته دلتنگش باشی اما نتونی بهش بگی…
چقدر سخته وقتی بدونی رفته و دیگه هیچوقت بر نمیگرده…
چقدر سخته وقتی دلت حضور ِ کسی رو بخواد اما باید صبر کنی 5شنبه بشه تا بری سر مزارش…
شاید بری سر ِ مزارش تا خودش همه چیزو ببینه…
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط قانعی زارع در 1393/07/29 ساعت 09:49:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1393/07/29 @ 01:43:43 ب.ظ
مریم [عضو]
باسلام وخداقوت مطلب زیبایی بود.
بروزم با(خسته نباشی مرد)روایتی متفاوت وغمگنانه از جنگ
چشم به راه حضور سبزتان دروبلاگ عطریاس هستم.