ماه رمضان و مسؤوليت مبلغان

 

ماه رمضان و مسؤوليت مبلغان

 

ماه رمضان، يكي از بهترين فرصت ها براي هدايت انسان هاست. سفره پر نعمت و بي دريغ الهي در اين ماه در برابر انسان گشوده شده است. آخرين و كامل ترين اساسنامه زندگي بشري و بهترين متن تربيتي تاريخ پيامبران (قرآن كريم) در اين ماه فرود آمده است. رمضان تنها ماهي است كه خداوند نام آن را به صراحت در قرآن آورده و مي فرمايد: «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن. هدي للناس وبينات من الهدي والفرقان » (1) ؛ «ماه رمضان ماهي است كه قرآن، براي راهنمايي مردم، و نشانه هاي هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است. »
برجسته ترين ويژگي اين ماه از ديدگاه الهي نزول قرآن در آن و نقش هدايتگرانه آن براي جامعه بشري است.


نياز انسان به هدايت الهي


هدايت جامعه بشري، جرياني است كه همزمان با خلقت انسان و جهان به فرمان الهي آغاز شده است. همانگونه كه خلقت كار خداست و ديگران همه مخلوق و آفريده اويند، هدايت هم كار خداست و همه نيازمند معارف آسماني، اخلاق الهي، و نظام اجتماعي برخاسته از وحي و قوانين و احكام الهي هستند.
خداوند يگانه خالق عالم و آدم و تنها هادي انسان و جهان است.
خلقت و هدايت دو جويبار پرفيض الهي است كه از سرچشمه رحمت و حكمت پروردگار مي جوشد و هيچكدام بدون ديگري كامل نيست.
از يك سو در سوره واقعه مي خوانيم: «نحن خلقناكم فلولا تصدقون » (2) ؛ «ما شما را آفريديم، پس چرا تصديق نمي كنيد؟» و از سوي ديگر خداوند متعال امكانات دستيابي به هدف عالي آفرينش را در اختيار انسان قرار داده و در سوره «انسان » فرموده است: «انا هديناه السبيل اما شاكرا واما كفورا» (3) ؛ «ما به او راه نشان داديم، حال يا شاكر است [و از نعمت ها درست بهره مي گيرد] يا كفور [و ناسپاس] است. »
البته هدايت پذيري كاري كاملا اختياري و آزادانه است و تا انسان شرائط مطلوب را در خود پديد نياورد، امكان بهره گيري از جويبار هدايت وجود ندارد و حتي پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله هم نمي تواند فردي را كه خود نمي خواهد هدايت كند. قرآن كريم مي فرمايد: «افانت تسمع الصم او تهدي العمي ومن كان في ضلال مبين » (4) ؛ «آيا تو ناشنوايان را مي شنواني و كوران را راه مي نمايي و به كسي كه در گمراهي آشكار است راه نشان مي دهي؟»
در مقايسه بين دو جريان «خلقت » و «هدايت »، هدايت از ارزشي فراتر و عاليتر برخوردار است. خلقت پديده اي غير اختياري است كه انسان در پيدايش خود و ديگران هيچ قدرت انتخاب و اختياري ندارد. خلقت زمين و زمان، انسان هاي كنوني و تاريخي، گذشتگان و آيندگان، افراد و گروه ها، آفرينش گياهان و جانواران، آنچه مي شناسيم و نمي شناسيم، همه و همه به دست خداست: «الم تر ان الله خلق السموات والارض بالحق ان يشا يذهبكم ويات بخلق جديد» (5) ؛ «آيا نديدي كه خداوند آسمان و زمين را به حق آفريد، اگر بخواهد شما را مي برد و خلقي نوين مي آورد. »
ولي «هدايت » فرايندي است كه در پيدايش و تداوم آن خود انسان نقش دارد. هدايتگري كار خداست، ولي هدايت شدن و گمراه شدن با اختيار و انتخاب انسان پيوند دارد.
در سوره يونس مي خوانيم: «قد جاءكم الحق من ربكم فمن اهتدي فانما يهتدي لنفسه ومن ضل فانما يضل عليها وما انا عليكم بوكيل » (6) «براستي حق از سوي پروردگارتان فرود آمد. هر كس هدايت شد بسود خويش و هر كس گمراه گرديد به زيان خود اوست و من بر شما وكيل نيستم. »
هاديان الهي، وظيفه دارند با استقامت در دعوت و بلاغ مبين و نهايت كوشش و تدبير و تحمل مشكلات، راه را از بيراهه مشخص كنند و زمينه و بستر هدايت را براي همه فراهم آورند، ولي ت پذيري شرائط ديگري دارد كه در اين موضوع هم بايد به سراغ قرآن رفت و پرسيد، ؟
ارزش و اهميت هدايتگري در حدي است كه «علم القرآن » قبل از «خلق الانسان » يادآوري مي شود و «خلقت » انسان مولود «كرم » الهي و «آموزش » انسان نتيجه «اكرم بودن » خدا معرفي مي گردد: «اقرا وربك الاكرم. الذي علم بالقلم » (7)
اگر در انديشه ديني ما، پدر فكري، فرهنگي از والدين نسبي و جسماني مهمتر شناخته مي شود و انبياء و اولياء الهي حقي فراتر از والدين بر انسان دارند، و اگر اضلال و گمراهگري مردم گناهي بزرگتر از قتل عام آنان محسوب مي شود، همه و همه، شاهد جايگاه والاي هدايت و قامت زيباي تربيت الهي است.
در فرهنگ اسلامي، احياي فرهنگي با احياي فيزيولوژيك و احياي اقتصادي، قابل مقايسه نيست و ميدان دادن و حمايت كردن از رسانه ها و مطبوعات گمراهگر جنايتي بزرگتر از قتل عام و كشتارهاي وحشيانه انسان ها است. امروزه اضلال و گمراهگري جامعه نسبت به معارف قرآن و حديث و فرهنگ پيامبران و بايدها و نبايدهاي تاريخ انبياء كاري است كه در مطبوعات غرب سالار و مردم شعار هنوز هم ادامه دارد و مبلغان گرامي و عالمان دين بايد سال ها تلاش كنند، تا بيماران امواج مسموم رسانه اي و مجروحان بمباران شيميايي فرهنگي سال هاي پس از جنگ را درمان كنند و انفاس قدسي مسيح عليه السلام لازم است كه برخي مقتولان تهاجم فرهنگي را زنده كند.
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه: «من قتل نفسا بغير نفس او فساد في الارض فكانما قتل الناس جميعا ومن احياها فكانما احيا الناس جميعا» (8) فرموده است: «هر كس شخصي را از گمراهي به سوي هدايت برون آورد، گويي وي را حيات بخشيده و هر كس شخصي را از فكر و انديشه درست و الهي به گمراهي بكشد، گويا وي را كشته است. » (9)


دموكراسي و پيامبران


آن ها كه دموكراسي را به جاي دين سالاري و خدا سالاري تبليغ و ترويج مي كنند، دانسته و يا ندانسته اكثريت جامعه را فهيم تر و بر حق تر از خدا و پيامبر و معصومين عليهم السلام مي دانند و بزرگترين خيانت را به فرهنگ و انديشه روا مي دارند، و در برابر آيات صريح قرآن موضع گرفته اند. حق و باطل و درست و نادرست را هرگز با ترازوي اقليت و اكثريت و آمار و كميت نمي توان سنجيد و پيامبران خدا روزي كه مبعوث مي شدند، با اكثريت هاي فريب خورده و غافل و ناآگاه مواجه بودند.
اگر تشخيص اكثريت و انتخاب و آراء و رفتار اكثريت در هر شرايطي حق است و منطقي و قابل قبول و اجراء و اقدام، نيازي به پيامبران و تلاش هاي فراوان آنان نبود، زيرا هميشه در جوامع بشري اكثريت و اقليت وجود داشته و هميشه هم بشر عقل داشته است.
اكتفا به عقل فردي و جمعي در برابر وحي و نبوت، شعاري شرك آميز و خطرناك است. تكيه بر خواست و تشخيص اكثريت و دموكراسي در برابر وحي و قرآن و سنت چيزي نيست كه در جوامع مسلمان و دنياي انديشمندان قابل طرح و دفاع باشد. بهتر است مناديان «مردم سالاري » قيد ديني را بيفزايند و گرنه دموكراسي مطلق نه تنها شعاري ضد وحي و نبوت، بلكه ايده اي مخالف عقل و آزادي و عدالت است. از د هدايت شده و مردم سالاري ديني مي توان دفاع كرد، ولي دموكراسي مطلق سر از انكار حق و باطل در تكوين و تشريع برمي آورد و مردم سالاري مطلق شعاري دقيقا ضد مردمي و در جهت انكار عقل و آزادي و عدالت راستين است كه نه در دنياي خرد و انديشه قابل دفاع است و نه در عينيت جامعه امكان وقوع دارد و شعاري است كه براي فريب ساده لوحان مفيد است.
عالمان دين و مبلغان گرامي كه مسؤول هدايت جامعه بشري و امت اسلام اند، بايد با تمام توان در فهم سخن خدا و معصومين عليهم السلام بكوشند و در ابلاغ آن از هيچ اقليتي و اكثريتي نهراسند، و براي اجراي آن برنامه ريزي كنند. «الذين يبلغون رسالات الله ويخشونه ولا يخشون احدا الا الله وكفي بالله حسيبا» (10) ؛ «[پيامبران پيشين ] كساني بودند كه تبليغ رسالت هاي الهي مي كردند و [تنها ] از او مي ترسيدند و از هيچ كس جز خدا بيم نداشتند؛ و همين بس كه خداوند حسابگر است. »
مخالفت با نظارت استصوابي شوراي نگهبان و محدود كردن ولايت فقيه تحت هر شعار و عنواني كه مطرح شود، تلاشي بسوي دين زدايي و مخالفت آشكار با جمهوري اسلامي است. نمي توان بر كرسي رياست «جمهوري اسلامي » تكيه زد و بر پايه اسلاميت اين نظام در عمل و گفتار تيشه و تبر فرود آورد. مي است. رسالت عالمان دين و مبلغان، پاسداري از نظام اعتقادي مسلمانان، پاسداري از نظام اجتماعي مسلمين و پاسداري از دستآوردهاي پيامبران و سلامت رفتار و اخلاق و انديشه مسلمانان و هدايت جامعه بشري بسوي فرهنگ قرآن و سنت رهبري اهل بيت نبوي است.


مبلغان گرامي بايد مشكلات فرهنگي و امراض روحي و رواني عصر خويش را بشناسد و همچون طبيبي دوار و درمانگاهي سيار به درمان بيماران فكري، فرهنگي و قربانيان نظام تبليغاتي شيطان و رسانه هاي استكبار برخيزند و با تفسيرهاي آمريكايي از اسلام و انديشه ديني و مروجان فرهنگ غربي و مناديان ارتباط و آشتي و دلالان شناخته و ناشناس صهيونيسم جهاني و آمريكاي جنايتكار مبارزه كنند و فريب شعارهاي دروغين آزادي، دموكراسي، پيشرفت و صلح تمدن، و استانداردهاي جهاني را نخورند. زيرا در تفسير نظام رسانه سالار صهيونيسم جهاني و ياران بوش، هرگونه دفاع از اسلام و مسلماني تروريسم است و هر گونه تهاجم به اسلام و مسلمانان، تلاش براي دموكراسي و صلح و امنيت جهاني.
تبيين حقايق اسلام ناب محمدي و افشاي ماهيت آمريكا و نظام استكباري حاكم بر سياست و اقتصاد و صنعت و فرهنگ دنياي امروز، رسالت عظيم و دشوار عالمان دين و مبلغان راستين اسلام است و بي جهت نيست كه امام عسكري عليه السلام به نقل از پدر بزرگوارش از امام موسي بن جعفر عليه السلام چنين نقل فرموده است:
«فقيه واحد ينقذ يتيما من ايتامنا المنقطعين عنا ومشاهدتنا بتعليم ما هو محتاج اليه اشد علي ابليس من الف عابد، لان العابد همه ذات نفسه فقط و هذا همه مع ذات نفسه ذات عباد الله وامائه لينقذهم من يد ابليس ومردته فذالك هو افضل عند الله من الف الف عابد والف الف عابدة (11) ؛
[وجود] يك دين شناس راستين كه بي پناهي از ايتام ما را كه از [فرهنگ ] ما دور افتاده و از مشاهده ما محروم شده است، با آموزش آنچه به آن نياز دارد نجات دهد [و او را رهايي بخشد ] بر شيطان از هزار عابد دشوارتر است. زيرا عابد فقط به فكر [نجات ] خويش است و اين گونه عالم به [رهايي] خود و ديگر مردان و زنان از بندگان خدا مي اندشيد. تا آنان را از دست شيطان و نوكرانش رهايي بخشد. بنابراين اين نوع عالم ديني از يك ميليون مرد و زني كه اهل عبادت باشند، برتر است. »
صاحبدلي به مدرسه آمد زخانقاه بشكست عهد صحبت اهل طريق را
گفتم ميان عالم و عابد چه فرق بود تا اختيار كردي از آن اين فريق را
گفت آن گليم خويش به درمي برد زموج وين سعي مي كند كه بگيرد غريق را

پی نوشت:

1) بقره/185.
2) واقعه/57.
3) انسان/3.
4) زخرف/40.
5) ابراهيم/19.
6) يونس/108.
7) علق/3 و 4.
8) مائده/32. «هر كس انساني را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روي زمين بكشد، چنان است كه گويي همه انسان ها را كشته، و هر كس انساني را از مرگ رهايي بخشد، چنان است كه گويي همه مردم را زنده كرده است. »
9) بحار الانوار، ج 2، ص 20.
10) احزاب/39.
11) بحار الانوار، ج 2، ص 5.

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره35

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.