![](https://alzahra-b-torkaman.kowsarblog.ir/media/users/torkaman/profile_pictures/_evocache/IMG00344499.jpg/crop-64x64.jpg?mtime=1423920067)
ماه رمضان و مسؤوليت مبلغان
ماه رمضان و مسؤوليت مبلغان
ماه رمضان، يكي از بهترين فرصت ها براي هدايت انسان هاست. سفره پر نعمت و بي دريغ الهي در اين ماه در برابر انسان گشوده شده است. آخرين و كامل ترين اساسنامه زندگي بشري و بهترين متن تربيتي تاريخ پيامبران (قرآن كريم) در اين ماه فرود آمده است. رمضان تنها ماهي است كه خداوند نام آن را به صراحت در قرآن آورده و مي فرمايد: «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن. هدي للناس وبينات من الهدي والفرقان » (1) ؛ «ماه رمضان ماهي است كه قرآن، براي راهنمايي مردم، و نشانه هاي هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است. »
برجسته ترين ويژگي اين ماه از ديدگاه الهي نزول قرآن در آن و نقش هدايتگرانه آن براي جامعه بشري است.
نياز انسان به هدايت الهي
هدايت جامعه بشري، جرياني است كه همزمان با خلقت انسان و جهان به فرمان الهي آغاز شده است. همانگونه كه خلقت كار خداست و ديگران همه مخلوق و آفريده اويند، هدايت هم كار خداست و همه نيازمند معارف آسماني، اخلاق الهي، و نظام اجتماعي برخاسته از وحي و قوانين و احكام الهي هستند.
خداوند يگانه خالق عالم و آدم و تنها هادي انسان و جهان است.
خلقت و هدايت دو جويبار پرفيض الهي است كه از سرچشمه رحمت و حكمت پروردگار مي جوشد و هيچكدام بدون ديگري كامل نيست.
از يك سو در سوره واقعه مي خوانيم: «نحن خلقناكم فلولا تصدقون » (2) ؛ «ما شما را آفريديم، پس چرا تصديق نمي كنيد؟» و از سوي ديگر خداوند متعال امكانات دستيابي به هدف عالي آفرينش را در اختيار انسان قرار داده و در سوره «انسان » فرموده است: «انا هديناه السبيل اما شاكرا واما كفورا» (3) ؛ «ما به او راه نشان داديم، حال يا شاكر است [و از نعمت ها درست بهره مي گيرد] يا كفور [و ناسپاس] است. »
البته هدايت پذيري كاري كاملا اختياري و آزادانه است و تا انسان شرائط مطلوب را در خود پديد نياورد، امكان بهره گيري از جويبار هدايت وجود ندارد و حتي پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله هم نمي تواند فردي را كه خود نمي خواهد هدايت كند. قرآن كريم مي فرمايد: «افانت تسمع الصم او تهدي العمي ومن كان في ضلال مبين » (4) ؛ «آيا تو ناشنوايان را مي شنواني و كوران را راه مي نمايي و به كسي كه در گمراهي آشكار است راه نشان مي دهي؟»
در مقايسه بين دو جريان «خلقت » و «هدايت »، هدايت از ارزشي فراتر و عاليتر برخوردار است. خلقت پديده اي غير اختياري است كه انسان در پيدايش خود و ديگران هيچ قدرت انتخاب و اختياري ندارد. خلقت زمين و زمان، انسان هاي كنوني و تاريخي، گذشتگان و آيندگان، افراد و گروه ها، آفرينش گياهان و جانواران، آنچه مي شناسيم و نمي شناسيم، همه و همه به دست خداست: «الم تر ان الله خلق السموات والارض بالحق ان يشا يذهبكم ويات بخلق جديد» (5) ؛ «آيا نديدي كه خداوند آسمان و زمين را به حق آفريد، اگر بخواهد شما را مي برد و خلقي نوين مي آورد. »
ولي «هدايت » فرايندي است كه در پيدايش و تداوم آن خود انسان نقش دارد. هدايتگري كار خداست، ولي هدايت شدن و گمراه شدن با اختيار و انتخاب انسان پيوند دارد.
در سوره يونس مي خوانيم: «قد جاءكم الحق من ربكم فمن اهتدي فانما يهتدي لنفسه ومن ضل فانما يضل عليها وما انا عليكم بوكيل » (6) «براستي حق از سوي پروردگارتان فرود آمد. هر كس هدايت شد بسود خويش و هر كس گمراه گرديد به زيان خود اوست و من بر شما وكيل نيستم. »
هاديان الهي، وظيفه دارند با استقامت در دعوت و بلاغ مبين و نهايت كوشش و تدبير و تحمل مشكلات، راه را از بيراهه مشخص كنند و زمينه و بستر هدايت را براي همه فراهم آورند، ولي ت پذيري شرائط ديگري دارد كه در اين موضوع هم بايد به سراغ قرآن رفت و پرسيد، ؟
ارزش و اهميت هدايتگري در حدي است كه «علم القرآن » قبل از «خلق الانسان » يادآوري مي شود و «خلقت » انسان مولود «كرم » الهي و «آموزش » انسان نتيجه «اكرم بودن » خدا معرفي مي گردد: «اقرا وربك الاكرم. الذي علم بالقلم » (7)
اگر در انديشه ديني ما، پدر فكري، فرهنگي از والدين نسبي و جسماني مهمتر شناخته مي شود و انبياء و اولياء الهي حقي فراتر از والدين بر انسان دارند، و اگر اضلال و گمراهگري مردم گناهي بزرگتر از قتل عام آنان محسوب مي شود، همه و همه، شاهد جايگاه والاي هدايت و قامت زيباي تربيت الهي است.
در فرهنگ اسلامي، احياي فرهنگي با احياي فيزيولوژيك و احياي اقتصادي، قابل مقايسه نيست و ميدان دادن و حمايت كردن از رسانه ها و مطبوعات گمراهگر جنايتي بزرگتر از قتل عام و كشتارهاي وحشيانه انسان ها است. امروزه اضلال و گمراهگري جامعه نسبت به معارف قرآن و حديث و فرهنگ پيامبران و بايدها و نبايدهاي تاريخ انبياء كاري است كه در مطبوعات غرب سالار و مردم شعار هنوز هم ادامه دارد و مبلغان گرامي و عالمان دين بايد سال ها تلاش كنند، تا بيماران امواج مسموم رسانه اي و مجروحان بمباران شيميايي فرهنگي سال هاي پس از جنگ را درمان كنند و انفاس قدسي مسيح عليه السلام لازم است كه برخي مقتولان تهاجم فرهنگي را زنده كند.
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه شريفه: «من قتل نفسا بغير نفس او فساد في الارض فكانما قتل الناس جميعا ومن احياها فكانما احيا الناس جميعا» (8) فرموده است: «هر كس شخصي را از گمراهي به سوي هدايت برون آورد، گويي وي را حيات بخشيده و هر كس شخصي را از فكر و انديشه درست و الهي به گمراهي بكشد، گويا وي را كشته است. » (9)
دموكراسي و پيامبران
آن ها كه دموكراسي را به جاي دين سالاري و خدا سالاري تبليغ و ترويج مي كنند، دانسته و يا ندانسته اكثريت جامعه را فهيم تر و بر حق تر از خدا و پيامبر و معصومين عليهم السلام مي دانند و بزرگترين خيانت را به فرهنگ و انديشه روا مي دارند، و در برابر آيات صريح قرآن موضع گرفته اند. حق و باطل و درست و نادرست را هرگز با ترازوي اقليت و اكثريت و آمار و كميت نمي توان سنجيد و پيامبران خدا روزي كه مبعوث مي شدند، با اكثريت هاي فريب خورده و غافل و ناآگاه مواجه بودند.
اگر تشخيص اكثريت و انتخاب و آراء و رفتار اكثريت در هر شرايطي حق است و منطقي و قابل قبول و اجراء و اقدام، نيازي به پيامبران و تلاش هاي فراوان آنان نبود، زيرا هميشه در جوامع بشري اكثريت و اقليت وجود داشته و هميشه هم بشر عقل داشته است.
اكتفا به عقل فردي و جمعي در برابر وحي و نبوت، شعاري شرك آميز و خطرناك است. تكيه بر خواست و تشخيص اكثريت و دموكراسي در برابر وحي و قرآن و سنت چيزي نيست كه در جوامع مسلمان و دنياي انديشمندان قابل طرح و دفاع باشد. بهتر است مناديان «مردم سالاري » قيد ديني را بيفزايند و گرنه دموكراسي مطلق نه تنها شعاري ضد وحي و نبوت، بلكه ايده اي مخالف عقل و آزادي و عدالت است. از د هدايت شده و مردم سالاري ديني مي توان دفاع كرد، ولي دموكراسي مطلق سر از انكار حق و باطل در تكوين و تشريع برمي آورد و مردم سالاري مطلق شعاري دقيقا ضد مردمي و در جهت انكار عقل و آزادي و عدالت راستين است كه نه در دنياي خرد و انديشه قابل دفاع است و نه در عينيت جامعه امكان وقوع دارد و شعاري است كه براي فريب ساده لوحان مفيد است.
عالمان دين و مبلغان گرامي كه مسؤول هدايت جامعه بشري و امت اسلام اند، بايد با تمام توان در فهم سخن خدا و معصومين عليهم السلام بكوشند و در ابلاغ آن از هيچ اقليتي و اكثريتي نهراسند، و براي اجراي آن برنامه ريزي كنند. «الذين يبلغون رسالات الله ويخشونه ولا يخشون احدا الا الله وكفي بالله حسيبا» (10) ؛ «[پيامبران پيشين ] كساني بودند كه تبليغ رسالت هاي الهي مي كردند و [تنها ] از او مي ترسيدند و از هيچ كس جز خدا بيم نداشتند؛ و همين بس كه خداوند حسابگر است. »
مخالفت با نظارت استصوابي شوراي نگهبان و محدود كردن ولايت فقيه تحت هر شعار و عنواني كه مطرح شود، تلاشي بسوي دين زدايي و مخالفت آشكار با جمهوري اسلامي است. نمي توان بر كرسي رياست «جمهوري اسلامي » تكيه زد و بر پايه اسلاميت اين نظام در عمل و گفتار تيشه و تبر فرود آورد. مي است. رسالت عالمان دين و مبلغان، پاسداري از نظام اعتقادي مسلمانان، پاسداري از نظام اجتماعي مسلمين و پاسداري از دستآوردهاي پيامبران و سلامت رفتار و اخلاق و انديشه مسلمانان و هدايت جامعه بشري بسوي فرهنگ قرآن و سنت رهبري اهل بيت نبوي است.
مبلغان گرامي بايد مشكلات فرهنگي و امراض روحي و رواني عصر خويش را بشناسد و همچون طبيبي دوار و درمانگاهي سيار به درمان بيماران فكري، فرهنگي و قربانيان نظام تبليغاتي شيطان و رسانه هاي استكبار برخيزند و با تفسيرهاي آمريكايي از اسلام و انديشه ديني و مروجان فرهنگ غربي و مناديان ارتباط و آشتي و دلالان شناخته و ناشناس صهيونيسم جهاني و آمريكاي جنايتكار مبارزه كنند و فريب شعارهاي دروغين آزادي، دموكراسي، پيشرفت و صلح تمدن، و استانداردهاي جهاني را نخورند. زيرا در تفسير نظام رسانه سالار صهيونيسم جهاني و ياران بوش، هرگونه دفاع از اسلام و مسلماني تروريسم است و هر گونه تهاجم به اسلام و مسلمانان، تلاش براي دموكراسي و صلح و امنيت جهاني.
تبيين حقايق اسلام ناب محمدي و افشاي ماهيت آمريكا و نظام استكباري حاكم بر سياست و اقتصاد و صنعت و فرهنگ دنياي امروز، رسالت عظيم و دشوار عالمان دين و مبلغان راستين اسلام است و بي جهت نيست كه امام عسكري عليه السلام به نقل از پدر بزرگوارش از امام موسي بن جعفر عليه السلام چنين نقل فرموده است:
«فقيه واحد ينقذ يتيما من ايتامنا المنقطعين عنا ومشاهدتنا بتعليم ما هو محتاج اليه اشد علي ابليس من الف عابد، لان العابد همه ذات نفسه فقط و هذا همه مع ذات نفسه ذات عباد الله وامائه لينقذهم من يد ابليس ومردته فذالك هو افضل عند الله من الف الف عابد والف الف عابدة (11) ؛
[وجود] يك دين شناس راستين كه بي پناهي از ايتام ما را كه از [فرهنگ ] ما دور افتاده و از مشاهده ما محروم شده است، با آموزش آنچه به آن نياز دارد نجات دهد [و او را رهايي بخشد ] بر شيطان از هزار عابد دشوارتر است. زيرا عابد فقط به فكر [نجات ] خويش است و اين گونه عالم به [رهايي] خود و ديگر مردان و زنان از بندگان خدا مي اندشيد. تا آنان را از دست شيطان و نوكرانش رهايي بخشد. بنابراين اين نوع عالم ديني از يك ميليون مرد و زني كه اهل عبادت باشند، برتر است. »
صاحبدلي به مدرسه آمد زخانقاه بشكست عهد صحبت اهل طريق را
گفتم ميان عالم و عابد چه فرق بود تا اختيار كردي از آن اين فريق را
گفت آن گليم خويش به درمي برد زموج وين سعي مي كند كه بگيرد غريق را
پی نوشت:
1) بقره/185.
2) واقعه/57.
3) انسان/3.
4) زخرف/40.
5) ابراهيم/19.
6) يونس/108.
7) علق/3 و 4.
8) مائده/32. «هر كس انساني را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روي زمين بكشد، چنان است كه گويي همه انسان ها را كشته، و هر كس انساني را از مرگ رهايي بخشد، چنان است كه گويي همه مردم را زنده كرده است. »
9) بحار الانوار، ج 2، ص 20.
10) احزاب/39.
11) بحار الانوار، ج 2، ص 5.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره35
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط قانعی زارع در 1393/04/07 ساعت 09:51:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |