پزشکی

علم امامان(ع) و علم پزشکی


آیا امامانی که ادعا می کنند دارای تمامی علوم بو ده اند نمی توانستند به برخی از یارانشان درمان بیماری های صعب العلاج مثل سرطان و… را بگویند؟
این سوال از چندین زاوایه قابل پاسخ دهی است که جدا جدا به آنها پرداخته می شود.


1. شأن امام ، شأن هدایتگری است نه شأن درمانگری و مهندسی و صنعتگری و … اگر امام برای این است که به امور صرفاً دنیایی بپردازد در آن صورت چرا فقط به علم طبّ بپردازد بلکه باید همه ی علوم را بیان کند. در آن صورت امام تمام عمرش را باید صرف همین علوم دنیوی کند در حالی که اساسا او برای امر برتری آمده است. علوم دنیوی را خود بشر به مرور زمان و متناسب با نیاز خود به دست می آورد امّا علوم خاصّ الهی که انبیاء و اهل بیت(ع) برای بشر به ارمغان آورده اند جز از راه معصوم قابل دست یابی نیستند.ضمن اینکه ائمه(ع)کلیاتی پیرامون بیماریها ودرمان آنها بیان نموده اند،که تفصیل آنها را خود ما باید با تلاش وکوشش بدست بیاوریم.


2. گرچه شأن ویژه ی امام معصوم هدایتگری به سوی سعادت حقیقی است امّا چنین نیست که ائمه(ع) از علوم دنیوی چیزی برای بشر نگفته باشند.
بنیانگذار علم شیمی نوین جابر بن حیّان شاگرد امام صادق(ع) است که امروزه به نام پدر علم شیمی شناخته می شود. و علم شیمی بزرگترین نقش را در رشد علم زیست شناسی و علم پزشکی داشته است.
همچنین هزاران آموزه از مطالب طبّی از ائمه(ع) به یادگار مانده که هر جمله از آنها قابلیّت این را دارند که موضوعات تحقیق علمی شوند. حجّة الاسلام ری شهری این احادیث گهربار را در دو جلد قطور به نام احادیث پزشکی گرد آورده و به طبع رسانده اند.
پیامبر(ص) هنگام ساخت مسجد النبی در مدینه دستوری محاسباتی به سازندگان داد که در قرن چهارم ریاضیدان بزرگ اسلامی ، ابوالوفای بوزجانی با استفاده از آن دستور العمل نبوی ، قانون تانژانت را در علم مثلثات کشف نمود.
ابوالاسود دوئلی شاگر امام علی (ع) اوّلین کسی است که به تعلیم امیر المومنین(ع) علم دستور زبان (صرف و نحو) را در زبان عربی ابداع نمود. آنگاه غیر عربها نیز این شیوه را در زبان خود به کار بستند.
آیات و روایات پر اند از حقایقی در باب آسمانها و زمین و طبیعت که چند جلد از کتاب بحارالانوار را به خود اختصاص داده اند.برای نمونه به چند روایت اشاره می شود. « عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ‏ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ فَقَالَ یَا جَابِرُ تَأْوِیلُ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ أَسْکَنَ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَیْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ خلق [عَالَماً] مِنْ غَیْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ یَعْبُدُونَهُ وَ یُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَیْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَیْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّکَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَخْلُقْ بَشَراً غَیْرَکُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِکَ الْآدَمِیِّینَ : جابر گوید از امام باقر(ع) سوال کردم در مورد قول خداوند متعال که می فرماید:« أَ فَعَیینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فی‏ لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدیدٍ : آیا ما در آفرینش نخستین عاجز ماندیم ؟! ولی آنها باز در آفرینش جدید تردید دارند.»(ق:15) پس فرمودند: ای جابر تاویل آیه این است که چون خدا این خلق و این عالم را فانی ساخت و اهل بهشت را در بهشت و اهل جهنّم را در جهنّم ساکن کرد ، دوباره عالم و خلق دیگری خلق خواهد نمود بدون هیچ نر و ماده ای که او را عبادت کنند و یگانه اش شمرند. و برای آنها زمینی خلق می کند غیر از این زمین تا آنها را حمل نماید و آسمانی خلق می کند غیر از این آسمان تا بر آن سایه افکند. گویی تو خیال نموده ای که خدا تنها همین عالم را آفریده است. و گویی چنین پنداری که خدا بشری غیر از شما خلق نکرده است.آری به خدا سوگند که خداوند تبارک و تعالی هزار هزار عالم و هزار هزار گونه آدم آفریده است که تو در آخر این عالمها و آدمها قرار داری.»(بحارالأنوار ،ج8 ،ص374)
« عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ مِنْ وَرَاءِ شَمْسِکُمْ هَذِهِ أَرْبَعِینَ عَیْنَ شَمْسٍ مَا بَیْنَ شَمْسٍ إِلَى شَمْسٍ أَرْبَعُونَ عَاماً فِیهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ أَوْ لَمْ یَخْلُقْهُ وَ إِنَّ مِنْ وَرَاءِ قَمَرِکُمْ هَذَا أَرْبَعِینَ قَمَراً مَا بَیْنَ قَمَرٍ إِلَى قَمَرٍ مَسِیرَةُ أَرْبَعِینَ یَوْماً فِیهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ أَوْ لَمْ یَخْلُقْهُ … : جابر گوید شنیدم از امام باقر(ع) که می فرمود: همانا در پس خورشید شما چهل چشمه ی خورشید که بین خورشیدی تا خورشید دیگر چهل سال فاصله است. در آن مخلوقات زیادی هستند که خبر ندارند که آیا خدا آدمی خلق کرده یا نه. و همانا در پس ماه شما چهل ماه است که از قمری تا قمر دیگر به اندازه سال فاصله است. در آن مخلوقات زیادی هستند که خبر ندارند که آیا خدا آدمی خلق کرده یا نه.»(بحارالأنوار ج : 27 ص : 45)
احادیثی از این دست ، که اسراری علمی و فلسفی را در بر دارند در منابع روائی شیعه به فراوانی یافت می شوند که می توان از متن آنها فرضیّه ها و نظریّه های علمی را بیرون کشید ؛ همانگونه که ابوالوفای بوزجانی از حدیث پیامبر(ص) تانژانت را کشف نمود.


3. اهل بیت(ع) افراد قابلی برای این گونه علوم نداشتند تا آن هارا برایشان بیان کنند. امیر المومنین (ع) در جمع عمومی فرمودند:« أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْض :ای مردم قبل از آنکه مرا از دست بدهید از من بپرسید چرا که من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین می شناسم.»( نهج‏البلاغة: خطبه ی 189) یکی از حاضران پرسید : ای علی! تعداد موهای سر من چند است؟ آری، اهل بیت(ع) مبتلا به چنین افرادی بودند که به جای پرسیدن از اسرار طبیعت و کنه حقیقت از عدد موی سر خود می پرسیدند.
امام باقر(ع) فرمودند:«… وَ لَمْ یَجِدْ جَدِّی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع حَمَلَةً لِعِلْمِهِ حَتَّى کَانَ یَتَنَفَّسُ الصُّعَدَاءَ وَ یَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَإِنَّ بَیْنَ الْجَوَانِحِ مِنِّی عِلْماً جَمّاً هَاهْ هَاهْ أَلَا لَا أَجِدُ مَنْ یَحْمِلُهُ أَلَا وَ إِنِّی عَلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَة … . : جدّم امیرالمومنین(ع) حاملی برای علم خود نمی یافت ؛ لذا مثل کسانی که نفس تنگی دارند نفس می کشید ، و بر بالای منبر می گفت از من بپرسید قبل از آنکه مرا از دست بدهید ؛ همانا درون سینه ی من علم فراوانی انباشته است. آه آه ، آگاه باشید که حمل کننده ای برای آن نمی یابم ؛ آگاه باشید که من حجّت بالغه ی خدا بر شما هستم. ( یعنی با وجود من حجّت بر شما تمام است) »(بحارالأنوار ،ج3 ،ص224)
همچنین حضرتش به کمیل ابن زیاد نخعی فرمود:« هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً ــ‌ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ ــ‌ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَةَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَةَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَةِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَیْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّینِ فِی شَیْ‏ءٍ أَقْرَبُ شَیْ‏ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَةُ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ .: بدان که در اینجا علم فراوانی است ــ و اشاره فرمودند به سینه ی خود ــ کاش حاملی برای آن می یافتم . آری افراد باهوشی را می یابم که بر علم امین نیستند و دین را وسیله ی دنیا خواهی قرار می دهند و با نعمتهای الهی برای بندگانش اظهار فضل می کنند. و با حجّتهای خدا بر اولیایش فخر می فروشند. برخی نیز افراد فرمانبردار و امینی برای حاملان حقیقت هستند ولی بینایی و ژرف اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند ، که با اوّلین شبهه ای شک و تردید در دلشان ریشه می زند ؛ پس نه آنها و نه اینها ، سزاوار آموختن دانش های فراوان من نمی باشند.
یا فرد دیگری که سخت در پی لذّت بوده و اختیار خود را به شهوت داده است ؛ یا آن که در ثروت اندوزی حرص می ورزد ؛ هیچ کدام از آنان نمی توانند از دین پاسداری کنند ، و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند ؛ و چنین است که دانش با مرگ دارندگان دانش می میرد.»(خطبه 147 نهج البلاغه)


4.علوم تجربی در بسترهای خاصّی رشد می کنند و بتدریج رو به کمال می روند ؛ گویی تدریج کشف در بطن آنها نهفه است.اگر امام(ع) می خواست نظریّه ی درست در مورد فیزیک را بدهند یقیناً هیچکدام از نظرات کشف شده ی امروزی را نمی دادند. چون همه ی این نظرات ناقص بوده در حال تکاملند. زمانی فیزیک نیوتنی بر جهان علم حاکم بود و الآن نسبیّت عامّ و خاصّ اینشتین و مکانیک کوانتوم. فردا نیز یقیناً نظریّه ای کاملتر از جای اینها را خواهد گرفت.کما اینکه هم اکنون نیز فیزیکدانها در پی نظریّه جایگزین می گردند ؛ و از هم اکنون نام نظریّه ی احتمالی را گمانه وحدت گذاشته اند. امام(ع) می خواست همین نظریات فیزیک کنونی رابیاموزاند آیا کسی وجود داشت که بتواند آنها را بیاموزد ؟؟!! باهوشترین انسانهای امروزی با اینهمه سابقه ی تاریخ علم ، برای درک این علوم ، حدود بیست سال زمان صرف می کنند ، حال امام (ع) چگونه باید اینگونه مطالب را به افرادی می گفتند که اجدادشان تازه دست از دختر کشی برداشته بودند.
جابر بن حیّان که باهوشترین شاگرد امام در امور علمی بود یک هزارم علوم جدید را هم نمی توانست بفهمد کجا رسد کلّ آن را و بلکه بالاتر از آن را. لذا امام (ع) این علوم را تا آنجا که مردم ظرفیّت داشتند بیان نموده اند ؛ بلکه آنچه بیان نموده اند بیش از فهم آنها و بیش از فهم ماهاست. آیا ما انسانهای امروزی توانسته ایم پرده از اسراری که در دو روایت پیش گفته آمده است برداریم.
بلی مقداری از اسرار فلسفی این دو روایت ، در حکمت متعالیه ی ملاصدرا راز گشایی شده ولی جنبه های علمی آن هنوز نامکشوف مانده است.پس مشکل در علم امام نیست بلکه مشکل از اطرافیان بود که قابلیّت لازم برای دریافت فیض را نداشتند. و مشکل از ماست که فرمایشات گوهربار آن بزرگان را موضوع تحقیقات خود قرار نمی دهیم تا پردها از اسرار عالم برای ما آشکار شود.
مشکل ازخودباختگی اندیشمندان علوم تجربی ما در مقابل غرب است که مانع از پرداختن به منابع خودی شده است.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

p align="center"> اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

 
مداحی های محرم